ساقیا بده جامی زان شراب   /  تا دمی بیاسایم زین حجاب جسمانی

بهر امتحان ای دوست گر طلب کنی جان را  /  آنچنان برافشانم کز طلب خجل مانی

بی‌وفا نگار من می‌کند به کار من  /  خنده‌های زیر لب، عشوه‌های پنهانی

دین و دل به یک دیدن باختیم و خرسندیم  /  در قمار عشق ای دل کی بود پشیمانی

ما ز دوست غیر از دوست مقصدی نمی‌خواهیم  /  حور و جنت ای زاهد بر تو باد ارزانی

زلف و کاکل او را چون به یاد می‌آرم  /  می‌نهم پریشانی بر سر پریشانی

زاهدی به میخانه سرخ‌رو زِ مِی دیدم   /  گفتمش مبارک باد بر تو این مسلمانی

ما و زاهد شهر یم هر دو داغدار اما  /  داغ ما بود بر دل داغ او به پیشانی

خانه‌ی دل ما را از کرم عمارت کن  /  پیش از آن که این خانه رو نهد به ویرانی

ما سیه گلیمان را جز بلا نمی‌شاید  /  بر دل بهائی» نه هر بلا که بتوانی

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست

آن یار که عهد دوستاری بشکست

سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت

  ,دل ,ای ,دوست ,شراب ,جامی ,ساقیا بده ,بر تو ,زان شراب ,بر دل ,بده جامی

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

من و رویام نمونه سوالات برق صنعتی درجه ۱ من و من وبسایت الفاتحه اخی جهان مقالات اپلیکیشن نمایندگی مجاز فروش ، قیمت و نصب تصفیه آب خانگی در ممسنی انواع سینک ظرفشویی Inside Out Mind رسانه اطلاعات دارویی خرید بلیط هواپیما چارتر و ارزانقیمت | بلیط لحظه آخری ارزان