آسمان کوثر به دنیا آمده کوثر بخوان/با سرود وحی مدح دخت پیغمبر بخوان
مدح آن ممدوحۀ محبوبۀ داور بخوان/با زبان خویشتن نه، با دم حیدر بخوان
با زبان حیدر از صدیقۀ اطهر بخوان/هر چه زیبا خوانده ای امروز زیباتر بخوان
ماه عصمت اختر برج هدی را مدح کن/روح احمد لیلة القدر خدا را مدح کن
جان عالم یک جهان جان را گرفته در بغل/دست دل بگشوده قرآن را گرفته در بغل
مطلع الانوار ایمان را گرفته در بغل/گوهر دریای غفران را گرفته در بغل
هستی دادار منّان را گرفته در بغل/هر چه گویی بهتر از آن را گرفته در بغل
ادامه شعر در ادامه مطلب .
آسمان کوثر به دنیا آمده کوثر بخوان/با سرود وحی مدح دخت پیغمبر بخوان
مدح آن ممدوحۀ محبوبۀ داور بخوان/با زبان خویشتن نه، با دم حیدر بخوان
با زبان حیدر از صدیقۀ اطهر بخوان/هر چه زیبا خوانده ای امروز زیباتر بخوان
ماه عصمت اختر برج هدی را مدح کن/روح احمد لیلة القدر خدا را مدح کن
جان عالم یک جهان جان را گرفته در بغل/دست دل بگشوده قرآن را گرفته در بغل
مطلع الانوار ایمان را گرفته در بغل/گوهر دریای غفران را گرفته در بغل
هستی دادار منّان را گرفته در بغل/هر چه گویی بهتر از آن را گرفته در بغل
یا محمّد (ص) یا محمّد (ص) عصمت کبراست این/بوسه زن بر آفتاب طلعتش، زهراست این
این ز پا تا سر تجلاّی جمال داور است/این نه یک دختر تمام هستی پیغمبر است
این به احمد کوثر است و دختر است و مادر است/بلکه مام یازده عیسای عیسی پرور است
چارده معصوم را شخصیّت او محور است/جز محمّد (ص) از تمام انبیا بالاتر است
ذات حق با آیه ی قرآن ثناها گویدش/اوّلین شخصیّت عالم فداها گویدش
مخزن اسرار حق گوهر ندارد مثل او/ذات ربّ العالمین مظهر ندارد مثل او
مصحف ختم رسل کوثر ندارد مثل او/نخل سر سبز نبوّت بر، ندارد مثل او
شخص ختم الانبیا دختر ندارد مثل او/شیر حق دست خدا یاور ندارد مثل او
هر چه گفتم هر چه گویم در ثنای او کم است/مدح ناموس خدا فوق بیان عالم است
آفرینش باغ توحید و بهارش فاطمه است/دین و قرآن تا قیامت اعتبارش فاطمه است
مصطفی فخر نبوّت افتخارش فاطمه است/مرتضی دست خدا و دستیارش فاطمه است
دستیارش نه همه دار وندارش فاطمه است/ای خوشا آن کس که روز یارش فاطمه است
در ثنای او همان اقرار عجز ما بس است/گفتن اوصاف این دختر نه کار هر کس است
فاطمه یعنی تمام هستی هست آفرین/فاطمه یعنی بهشت رحمةٌ للعالمین
فاطمه یعنی حجاب و عصمت و تقوا و دین/فاطمه یعنی چراغ آسمانها در زمین
فاطمه یعنی یداللّهی دگر در آستین/فاطمه یعنی علی یعنی همان حبل المتین
فاطمه یعنی جمال بی مثال کبریا/فاطمه یعنی کتاب الله کلّ انبیا
فاطمه در فلک هستی ناخدایی می کند/فاطمه در روز م کبریایی می کند
فاطمه از شیر حق مشکل گشایی می کند/فاطمه در چشم حیدر خودنمایی می کند
فاطمه در بندگی کار خدایی می کند/فاطمه بر شیعیان لطف نهایی می کند
فاطمه یعنی چراغ محفل افلاکیان/فاطمه یعنی ز رأفت همنشین با خاکیان
کیست زهرا یک بهارستان به گار وجود/کیست زهرا کعبۀ جان قبله ی اهل سجود
کیست زهرا راز دار عالم غیب و شهود/کیست زهرا برترین محبوبۀ حیّ ودود
کیست زهرا باب رحمت دست احسان بحر جود/کیست زهرا خیمۀ سبز ولایت را عمود
کیست زهرا آفتابی کبریایی طلعت است/کیست زهرا چارده معصوم در یک صورت است
ای بهشت قرب پیغمبر جمالت فاطمه/ای تمام انبیا مات جلالت فاطمه
ای امیرالمؤمنین محو کمالت فاطمه/ای ملایک بندۀ صفّ نعالت فاطمه
ای تمام وحی در موج خیالت فاطمه/ای همه مرهون فیض بی زوالت فاطمه
طاهره، انسیّه، حورایی نمی دانم که ای/فاطمه، صدّیقه، زهرایی نمی دان که ای
عقل و هوش و دانش و افکار خود را باختیم/با کمیت و هم تا آنسوی هستی تاختیم
یا به مضمئن یا به ایراد سخن پرداختیم/دست ها بر رشته های چادرت انداختیم
شعرها خوانده غزل، قطعه، قصائد ساختیم/عاقبت دیوانه گشتیم و تو را نشناختیم
حور، انسان، یا ملک، یا فوق اینان چیستی؟/کیستی تو کیستی تو کیستی توکیستی؟
من نمی گویم غلام دختر پیغمبرم/من نمی گویم که بنشانی کنار قنبرم
من نمی گویم بلالت پا گذارد بر سرم/من نمی گویم ثنایت گشته بر لب گوهرم
من نمی گویم بسوزان تا کنی خاکسترم/لیک می گویم قبولم کن گدای این درم
دوست دارم تا زلطف و مرحمت شادم کنی/دوزخی هستم تو خود از دوزخ آزادم کنی
روسیاهم، زشت کردارم، گنه کارم بدم/تو بکوی خویش راهم داده ای تا آمدم
گر چه مردودم به جان زینبت منماردم/نامه ای پر از گناه است و تهی باشد یدم
عالمی را سیر کردم آخر این در را زدم/گر روم جایی دگر از پشت این در مرتدم
میثمم» یعنی گدای خانۀ خشت و گلت/غرق دریای گنه چشمم به سوی ساحلت
استاد سازگار
منبع:نخل میثم
درباره این سایت