لب ما و قصه زلف تو، چه توهمی، چه حکایتی! / تو و سر زدن به خیال ما، چه ترحمی، چه عنایتی!

به نماز صبح و شبت سلام، و به نور در نَسَبت سلام / و به خال کنج لبت سلام، که نشسته با چه ملاحتی

به جمال، وارث کوثری، به خدا محمد دیگری / به روایتی خود حیدری، چه شباهتی، چه اصالتی!

بلغ‌العلی به کمال تو، کشف‌الدجی به جمال تو / به تو و قشنگی خال تو، صلوات هر دم و ساعتی

شده پر دو چشم در ازل، یکی از شراب و یکی عسل / نظرت چه کرده در این غزل، که چنین گرفته قرابتی

تو که آینه تو که آیتی، تو که آبروی عبادتی / تو که با دل همه راحتی، تو قیام کن که قیامتی

زد اگر کسی در ِخانه‌ات، دل ماست کرده بهانه‌ات / همه جا گرفته نشانه‌ات، به چه حسرتی، به چه حالتی!

نه مرا نبین، رصدم نکن، و نظر به خوب و بدم نکن / ز درت بیا و ردم نکن، تو که آستان سخاوتی

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست

آن یار که عهد دوستاری بشکست

سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت

تو ,تو، ,کرده ,دل ,لب ,نکن، ,تو که ,تو و ,به چه ,لب ما ,و به

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اجاره انواع کنسول بازی در اصفهان گروه صنعتی ایراماشین ابر کوچک زمینی راهنمایی آشنا شو صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً... وایز لند هلدینگ پارس پندار نهاد آموزش رایگان بورس مرکز تخصصی اپلیکیشن های اندروید